✋"چهره‌های بی‌نقاب" را دریابید. 🔺آنان که انکار می‌کردند و به تمسخر حقایق می‌پرداختند، چشم باز کنند و ببیند که: ۱. اینان جزو "مردم" نیستند، بلکه "عموم" و "اکثریّتِ" مردم در اجتماعات ناچیز آنها شرکت نمی‌کنند و به شعارها و رفتار‌های‌شان اعتقاد ندارند. اینان، "برآیندِ مردم" نیستند و افکار عمومی را نمایندگی نمی‌کنند. ما با یک "اقلیّت زبان‌دراز و پُرمدّعا" روبرو هستیم که به‌غلط، "مردم" خوانده می‌شوند. اینان، مردم نیستند. ۲. به "مردم‌سالاری" و "رأی اکثریّت" باور ندارند و می‌خواهند نظر خود را به اکثریّت نجیب، تحمیل کنند. هم پرچم مخالفت با قانون برافراشته‌اند و هم سازوکار غیرقانونی را برگزیده‌اند. ۳. اهل "گفتگو" و "استدلال" و "عقلانیّت" نیستند، بلکه منطق‌شان "تخریب" و "کتک‌زدن" و "سوزاندن" و "ترور" است. نظام جمهوری اسلامی را به "خشونت" متهم می‌کنند، امّا خودشان در خشونت‌ورزی، بی‌پروا هستند و همچون "سگ‌های هار"، به جان دیگران افتاده‌اند. ۴. "وطن‌فروش" و "بیگانه‌پرست" هستند و دست در کاسۀ اجانب و دشمنان ایران دارند. "جبهۀ رسانه‌ایِ غرب"، یکپارچه و بی‌امان، به حامیِ تمام‌عیار اینان تبدیل شده است. ۵. مسألۀ اینان، "تغییر روشِ" پلیس امنیت اخلاقی نیست، بلکه "برهنگی" و "ولنگاری" و "لاابالی‌گری" است و اینان می‌خواهند "بدنِ" خود را در عرصۀ عمومی به نمایش بگذارند. "آزادی" را فارغ از چهارچوب "اخلاق" و "شرع" می‌طلبند و "لذّت فردی" را بر "مصالح جمعی" ترجیح می‌دهند. فلسفۀ زندگی‌شان، "خوش‌باشی" و "هوس‌رانی" است، نه "کمال" و "سعادت". ما با "فاحشه‌های خیابانی" روبرو هستیم که با "نمایاندن بدن‌شان"، نگاه‌های حرام می‌خرند. از گیسوانِ عریان‌شان، طنابی بافته‌اند برای فروافتادن جامعه به چاه دوزخ. ۶. اینان بویی از "دیانت" نبرده‌اند و "قرآن" و "مسجد" و "امام‌زاده" را به آتش می‌کِشند. دین را کنار نهاده‌اند و بندگیِ ابلیس می‌کنند. "شیاطین إنس" در خیابان‌ها به حرکت درآمده‌اند. ۷. "فضای مجازی وِل و افسارگسیخته"، اسلحه‌ای است که در بزنگاه‌ها و لحظه‌های حسّاس، ناگهان به صحنه می‌آید و ضربه‌های کاری می‌زد. شبکه‌های اجتماعیِ غرب، "آتش‌بیار معرکۀ آشوب" هستند. ۸. "سلبریتی‌های روباه‌صفت" که نان این نظام را خورده‌اند، حرف دشمن را تکرار می‌کنند و مردم را به تقابل با نظام، تهییج و تحریک می‌کنند و از پشت، خنجر می‌زنند. حال که این منفعت‌طلبانِ اشرافی و جاه‌طلب، نردبان ترقی را پیموده‌اند، لگد می‌زنند و خائنانه با دشمن، هم‌صدا و هم‌داستان می‌شوند. به نهایت، حقیر و پَست هستند؛ هم آن فوتبالیستِ خارج‌نشینِ ابله که سفاهتش را توئیت می‌کند، هم آن بازیگرِ بی‌هنرِ پول‌پرست که زبانش به چرندگویی گشوده شده است. ۹. "جنگ شناختی و ادراکی"، یک حقیقت مؤثّر و جدّی است و "کج‌روایت‌ها"، مسأله و بحران می‌آفرینند. "واقعیّت"، هرچه که باشد، چندان مهم نیست، بلکه این "روایت" است که تعیین‌کننده است. روایت بر واقعیّت، غلبه یافته است. ۱۰. فهم بخشی از جامعه نسبت به "ارزش‌ها"، گرفتار تحریف و خدشه شده است و این برخاسته از "فقرِ معرفت دینی" است. به‌راستی، ساختار فرهنگ، سخت محتاج "بازسازی انقلابی است و باید چاره‌ای اندیشید. ✍ مهدی جمشیدی https://eitaa.com/roshangari315 https://eitaa.com/nabaaa