🍃دو دوست و خرس بزرگ دو دوست در جاده‌ای با هم قدم می‌زدند. کناره‌های جاده را درخت‌های بلند پوشانده بود. ناگهان خرسی بزرگ و قهوه‌ای بیرون آمد و به دنبال آن‌ها دوید. یکی از آن دو مرد که همراه خودش طناب داشت، زود دوید، طناب را به شاخه درخت انداخت و بالای درخت رفت. خرس نمی‌توانست مرد را بگیرد، ولی مرد باز هم می‌ترسید. دومین مرد طناب نداشت و فرصت هم نداشت که به طرف درخت برود. او فکر کرد که حالا خرس او را می‌خورد. اما ناگهان فکری به خاطرش رسید. ساکت و بی‌حرکت روی زمین دراز کشید و چشم‌هایش را بست. خرس به او نزدیک شد و او را بو کشید، ولی مرد نفسش را در سینه حبس کرده بود. خرس او را تکان داد و دماغ و دهان خود را به صورت مرد مالید. مرد خیلی ترسیده بود، اما سعی کرد حالت مُرده را به خودش بگیرد، چون شنیده بود خرس‌ها موجودات مُرده را نمی‌خورند. تا وقتی خرس آنجا بود، مرد دوم بی‌حرکت بود و تکان نخورد. سرانجام خرس رفت. مرد کمی بعد بلند شد و به طرف دوستش که بالای درخت بود رفت و فریاد زد: «خرس رفته است، بیا پایین.» مرد اول دوباره از طناب استفاده کرد و از درخت پایین آمد و با خنده از دوستش پرسید: «وقتی خرس دهانش را کنار گوش تو آورد، به تو چه گفت؟» دوست او جواب داد: «خرس گفت: مردی که فرار کرد و بالای درخت رفت و سعی نکرد به تو کمک کند، دوست خوبی برای تو نیست!» نتیجه‌گیری و صحبت با کودک: مسئولیت‌پذیر بودن یعنی وقتی با یکی از دوستان یا اعضای خانواده هستیم و او در موقعیتی است که نیاز به کمک دارد، فقط به خودمان فکر نکنیم. تو تا حالا به دوستانت کمک کرده‌ای و مسئولیت کاری را برعهده گرفته‌ای؟ ‌↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄            @nabavi_chanel