صبح اومدن... اومدن تشییع... تو خونه بچه ها گریه میکنن علی فرمود دفن کردیم... کِی دفن کردین؟! دیشب!! دختر پیغمبرو تو نیمه شب دفن کردین؟! کی به تو گفت؟! به چه مجوزی؟! خودش گفت، اینم وصیت نامه... این حرفا قبول نیست... قبرستان عمومی مدینه بقیعِ گفت بریم بقیع... چی کار میکنید؟! برید جنازه رو دربیارید... اومدن دیدن عه چهل نفر دیشب دفن شدن... قبر... قبر... قبر... همه تازه فهمیدن کار علیِ ... گفت: باز کنید در قبر ها رو یهو دیدن علی ابن ابیطالب با شمشیر داره میاد رفت بالا سر قبرها نشست فرمود به خدا قسم اگر کلنگتون به یکی از این قبر ها بخوره قبرستان رو با خونتون رنگی میکنم... عه علی جان تو برای زهرا شمشیر نکشیدی برای قبرش شمشیر کشیدی؟! بله!! چرا؟! به دو دلیل: