عباس رفت بهشون گفت گفتن باشه میایم معذرت خواهی میکنیم رسماً ابوبکر و عمر اومدن خانه ی علی... علی ببخشین اینجوری شد چیو ببخشم ؟! اومدیم حمله کردیم زهرا... فرمود: اما مسئله ی زهرا موکول به خدا خدا میدونه باهاتون چی کار کنه، تو این دنیا باهاتون کاری نداره صاحب خونِ دیگه صاحب دمِ اما اینکه بیام از خونه بیرون میام ولی یه شرط داره! شرطش چیه؟! باهاتون بیعت نمیکنم، تو حکومتتون دخالت نمیکنم... گفتن علی تو از خونه بیا بیرون بیعت نکن... علی از خونه رفت بیرون ... نتیجه چی شد؟! کشته نشد، از خونه هم اومد بیرون، بیعت هم نکرد