4_5805557386206775508.m4a
1.64M
💠💠💠 با چشمهای خیره به ساعت نگاه کرد ماتِ ضریح بود و به دقت نگاه کرد با دستهای بسته کنارِ ضریح ِنور تنها برای عرض ارادت نگاه کرد انگار آفتاب ِ زمین را ندیده بود قدری نشست واز سر ِفرصت نگاه کرد مابین اشک و بوسه و نجوا و همهمه تنها به اشتیاقِ زیارت نگاه کرد صد دل گره نمود به سیمای پنجره هرگز نگو که از سرِ عادت نگاه کرد! وقتی که ساعت از عددهشت میگذشت برهشتمین نگین ِکرامت نگاه کرد دستان التماس به زانو گره زد و از روی عشق و بذل ومحبت، نگاه کرد... ♥️