من تماشای تو می‌کردم و غافل بودم کز تماشای تو خلقی به تماشای منند! گفته بودی که چرا محوِ تماشای منی و چنان محو که یکدم مُژه بر هم نزنی مُژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود نازِ چشم تو به قدر مُژه بر هم زدنی...