لایق نباشم گرچه، تو در حال من تدبیر کن من را برای لحظه‌ای معشوق خود تصویر کن گاهی بیا نزدیک تر در قلب من جا باز کن یک دم ز من غافل مشو در رفتنت تردید کن دیوانه‌ام، هرگز نترس از این جنون آنیم اما بیا و قلب مجنون مرا تقدیس کن آه از هوایی که بدون تو به حلقم می‌رسد حال مرا چون اولین سیگار خود تصویر کن چشمان تو چشمان تو چشمان تو چشمان تو این چشم مست وحشیت را یکمی تأدیب کن من را گرفتی در برم بعد از خودت میرانیم این عادت بد چیست این؟ خود را کمی تهذیب کن گر من خطا کردم برو گر خود خطا کردی بمان اما به پاس اشتباهت هم مرا تنبیه کن من عاشقت گشتم همین قلبم ز مهرت آخته این قلب مجذوب و مذابم را کمی ترمیم کن از آتش عشقت بخارم در هوایت پر شده این عاشق پاشیده را با دست خود تقطیر کن بر روی مژگانت شبیه شبنمی بنشسته‌ام در اخذ روحم ای خدا بر موژه‌اش تعجیل کن اشکی شدم بر گونه‌ات من تا به لب ها میرسم خود اشهدم را در درون گوش من تلقین کن صابر ندارد باکی از مرگش بدان ای آشنا اما ز لطفت مرگ من را در برت تنظیم کن