📍عصرانه علمی۱ 🔹نسبت فلسفه و تفسیر در نگاه علامه 🔸در نگاه اولیه ممکن است اینطور به نظر برسد که در نگاه علامه طباطبایی تفسیر و علم فلسفه یک رابطه تنگاتنگ و جدایی ناپذیری داشته باشند زیرا به همان اندازه که ایشان مفسر هستند، فیلسوف هم هستند، پس باید نسبت ضروری و واضحی بین فلسفه و علم تفسیر در نگاه علامه طباطبایی وجود داشته باشد 🔻اما مسئله به این سادگی نیست 🔹ایشان در مقدمه تفسیر المیزان، در توضیح اولیه درمورد تفسیر، سیری را از ادوار مختلف تفسیری بیان می‌کنند. 1⃣تفسیر به الفاظ با استناد به احادیث پیامبر اکرم و صحابه ایشان 2⃣با گسترش اسلام و حکومت اسلامی، و شکل گرفتن آیینها و مذاهب مختلف و تضارب آراء کلامی و مذهبی، راهی برای ورود مبانی کلامی در شرح و تفسیر آیات قرآن به وجود آمد 3⃣تفسیر فلسفی با مبانی خاصی که در فلسفه اشراق یا مشاء مطرح بوده است 4⃣نگاه اهل عرفان و تصوف با اندیشه‌های صوفیه خاصشان به آیات و شرح و تفسیر آیات با این نگاه 5⃣و سده‌های اخیر که مسئله حس‌گرایی و پوزیتیویست و... رشد پیدا کرده و جامعه متدین ما را به سمت تفسیر‌هایی با محوریت اصالة حس و طبیعت بردند. ♻️ایشان در مقام ارزیابی یک خط بطلان بر تمام این مشارب می‌کشند. و این خط بطلان حتی شامل دخالت دادن مبانی فلسفی و حکمی هم در تفسیر قرآن می‌شود، ایشان تصریح می‌کنند. 🔹این دخالت دادن موجب میشود به جای اینکه ما به دنبال این باشیم که آیات قرآن چه می‌گوید، به دنبال این می‌رویم که آیات قرآن چه باید بگوید! 🔹.............🔹............🔹 💫 به "خانه طلاب جوان" بپیوندید: 🌐 @khanetolab