تنها کاری که ازم برمی آید این است در خود مچاله شوم. چشمهایم را بشویم اشکها را پنهان کنم و غذای امروز را نذر روح بزرگش کنم. در چهار دیواری خودم عزادار باشم و به قول خودش امید داشته باشم. تنهایی ها را قورت دهم و بغض بشکنم و سکوت کنم. دلم به خواب امشبم خوش باشد که روزگاری نه چندان دور همدیگر را خواهیم دید. او یکم زیاد ما یکم کم مهمان خواهیم بود. یا امام حسین هوای غریب ما را داشته باش.