قصه ویکتور مسواک میزنه در یک جنگل زیبا، بچه خرگوشی به اسم «ویکتور» زندگی می کرد. ویکتور بچه بازیگوشی بود. او پر از انرژی بود. از صبح زود که بیدار می شد تا خودِ شب این طرف و آن طرف می پرید و بازی می کرد. البته ویکتور عاشق خوردنی ها هم بود. هویج های خوشمزه، کاهو های سرسبز آبدار و هر چیزی که خوشمزه بود.   ویکتور وقتی غذا می خورد، انرژی بیشتری می گرفت. برای همین بیشتر و بیشتر بازی می کرد. مادر ویکتور خیلی خوش حال بود که بچه پرانرژی ای دارد. اما از اینکه ویکتور مسواک نمی زد، خیلی ناراحت بود. چون می دانست که اگر فرزند بازیگوشش مسواک نزند، دندان هایش آسیب می بیند، خراب می شود و بعد باید کلی درد بکشد، دردِ دندان. به همین خاطر، همیشه به ویکتور می گفت که مسواک بزند.   آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110