سرمقاله روزنامه اصلاحطلب آفتاب یزد
🔹آقای روحانی! منصف باشید
روزگاری محمود احمدینژاد نامی، رئیس این دم و دستگاهی بود که این روزها در ید قدرت حسن روحانی است، او هم دائم حرف و تکیه کلامش این بود: اگر راست میگویید از دیگران انتقاد کنید» و برخی تحلیل میکردند: «منظور نیروهای مسلح است و قوه قضائیه»! روزگاری بعدتر حسن روحانی نامی به صراحت میگوید اگر راست میگویید از«قوه قضائیه و نیروهای مسلح» انتقاد کنید؛ بینی و بین الله تفاوت این دو فرد در چیست؟....
اصلا گیریم حرف شما درست، ما میخواهیم از قوه قضائیه انتقاد کنیم؛ اولا از کجای قوه قضائیه انتقاد کنیم از برخورد با دانه درشتهای فساد اقتصادی؟ از بیرون کشاندن پروندههای
20-10 ساله؟ از سرعت بخشیدن به رسیدگی ها؟ از زندان زدایی؟ از باز پسگیری اموال عمومی و بیت المال؟ از رفع موانع پیش پای تولید و صنایع؟ از امیدبخشی به جامعه؟ از محاکمه طبریها و نعمتزادهها؟ از باز پس دادن هزاران میلیاردتومان پول ملت به خزانه دولت؟ از ایجاد تحول در قوه ی قضائیه؟ از برخورد با قضات و وکلای فاسد؟ از جوانگرایی؟ از هفت تپه و دشت مغان؟ از مبارزه جدی با زمینخواری و کوهخواری و جنگل خواری و رودخانه خواری؟ از شفافیت واقعی؟ از اطلاعرسانی به موقع؟ از ارتباط مستقیم با مردم ستمدیده؟ دقیقا از کدامیک شروع کنیم؟
.... بیایید از نیروهای مسلح نیز انتقاد کنیم، از کجا شروع کنیم؛ مرزها، امنیت شهرها، حضور در عرصه تولید و سازندگی، تلاش برای زمینگیر کردن دشمنان؟ در کنار مردم ایستادن؟ در سیل و زلزله در خاکریز نخست بودن؟ از جاده و خطوط ریلی ساختن؟ از حضور در صنعت نفت؟ از کمک به دولت در بزنگاههای سخت؟
الان ما دقیقا از کدامیک اینها انتقاد کنیم، صریح بگویید تیتر یک کردن آنها با ما! .....
داستان فیل تشنه و شیر مغرور را شنیده اید؟ میگویند روزی شیری در جنگ مغرورانه به گشت وگذار مشغول بود به هر حیوانی میرسید میپرسید: سلطان جنگل کیست؟ و آن حیوان با ترس و لرز میگفت: شما، شیر سلطان جنگل است. گذشت و گذشت تا نوبت رسید به فیلی تشنه که مشغول آب خوردن بود، از جناب شیر پیله و از جناب فیل بیاعتنایی تا این که حوصله فیل تشنه به سرآمد و خرطوم دور کمر شیر مغرور پیچید و او را تا دوردستها پرت کرد... شیر که تمام بدنش کوفته و خسته شده بود به سختی از زمین بلند شد خودش را تکان داد و غرولند کنان گفت: نمیدانی بگو نمیدانم چرا عصبانی میشوی! حالا آقای پرزیدنت نمیخواهند از علت گرانیها و سوء مدیریتها و رهاشدگیها و ناپاسخگوییها بگویند، نگویند، دیگر چرا آدرس اشتباهی میدهند و عصبانی میشوند!؟ خلاصه همه این حرفها این که: «آقای روحانی! اگرچه احمدینژاد نیز نظیر شما آدرس میداد اما شوربختانه باید بگویم از شما منصفتر بود!»