♨️☄🏴🥀🏴☄♨️ خیر با اولاد شر درگیر شد آه با سیل شرر درگیر شد کم کم آوردند هیزم پشت در خانه با موج خطر درگیر شد ساقه ی گل زیر پا افتاد، آه یاس حیدر با تبر درگیر شد آتش بیداد بالا رفت و بعد شعله ها با موی سر درگیر شد بازویش با ضربه ی های پشتِ هم سینه اش با میخ در درگیر شد ناگهان مادر زمین افتاد و بعد ناله هایش با جگر درگیر شد راه بند آمد، نمی دانم چه شد صد نفر با یک نفر درگیر شد کوچه من را تا دل گودال برد لشکری با یک نفر درگیر شد شاعر: وحید محمدی ◀️ ما را دنبال کنید 🦋🌺🦋 🔸 برایمان است.لطفا کانال رابه دوستانتان معرفی کنید😊 🌸🍃🌸_______________ 🇮🇷 https://eitaa.com/nahadfarabi