قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت:۴۳۲ 💫 ویژگی‌های اولیاء الله ↩️ نيز قبلا (در خطبه 203) خوانديم كه امام(عليه السل
📝 شرح و تفسیر حکمت:۴۳۲ 💫 ویژگی‌های اولیاء الله ↩️ جمعى از مفسران نهج البلاغه جمله «وبه علموا» را چنين تفسير كرده اند كه مقام و منزلت آن ها در نزد مردم به وسيله قرآن دانسته مى شود; آياتى همچون آيات مباهله و تطهير و ولايت و امثال آن بيانگر مقامات آن هاست. البته اين تفسير در صورتى صحيح است كه «عَلموا» به صورت فعل مجهول (عُلموا) خوانده شود ولى هرگاه ـ آن گونه كه در نسخه هاى مختلف آمده است ـ به صورت فعل معلوم (عَلموا) خوانده شود تفسير آن همان است كه در بالا گفتيم. سپس در دهمين و يازدهمين وصف اولياء الله مى افزايد: «قرآن به وسيله آن ها برپاست همان گونه كه آن ها به وسيله قرآن برپا هستند»; (وَ بِهِمْ قَامَ الْكِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا). دليل قيام قرآن به وسيله آن ها روشن است زيرا تبليغ قرآن و تبيين مفاهيم آن براى عموم مردم و اجراى دستورات آن، به وسيله آن ها صورت مى گيرد. اما قيام آن ها به وسيله قرآن به سبب آن است كه قرآن سرچشمه اصلى تمام علوم و دانش هاى آن هاست. آرى آن ها همچون چشمه هايى هستند كه از منابع زيرزمين مدد مى گيرند و سپس به سوى باغ ها و گلزارها و كشتزارها سرازير مى شوند. اين دو وصف در واقع تأييدى است بر دو وصف سابق، با اين تفاوت كه در دو وصف سابق، سخن از علم و آگاهى آن ها و علم و آگاهى مردم به وسيله آن ها بود و در اين جا سخن از عمل به دستورات و اجراى اوامر و نواهى الهى است. در جمله «به قاموا» اين احتمال نيز وجود دارد كه برجستگى آن ها در ميان مردم و موقعيت آنان در افكار عمومى به سبب قرآن مجيد است كه آن ها را ستوده و منزلت آن ها را روشن ساخته است. در واقع مضمون اين دو جمله همان است كه به صورت ديگر در حديث ثقلين آمده است آن جا كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «إِنِّى تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَينِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَيتِى وَ إِنَّهُمَا لَنْ يفْتَرِقَا حَتَّى يرِدَا عَلَى الْحَوْضَ». سپس امام(عليه السلام) در دوازدهمين و آخرين وصف اولياءالله مى فرمايد: «بالاتر از آنچه به آن اميد دارند و دل بسته اند اميدواركننده اى نمى بينند و برتر از آنچه از آن مى ترسند مايه ترس سراغ ندارند»; (لاَ يَرَوْنَ مَرْجُوّاً فَوْقَ مَا يَرْجُونَ، وَ لاَ مَخُوفاً فَوْقَ مَا يَخَافُونَ). آرى آن ها به لطف عميم و بى پايان خداوند اميدوارند كه بالاتر از آن چيزى نيست و از خشم و سخط او مى ترسند كه مخوف تر از آن چيزى نمى باشد و در حقيقت، خوف و رجاء، وجود آن ها را پر كرده و به همين دليل نه دلبستگى به غير او دارند، نه غير او را در سرنوشت خود مؤثر مى دانند و نه از غير او بيمناك اند و همين امر مايه صبر و استقامت و ثبات آن ها در تمام حوادث زندگى است. در حكمت 82 نيز تعبيرى شبيه همين تعبير آمده بود آن جا كه فرمود: شما را به پنج چيز سفارش مى كنم كه براى به دست آوردن آن هرقدر تلاش و كوشش كنيد به جاست. سپس فرمود: «لاَ يرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلاَّ رَبَّهُ وَ لاَ يخَافَنَّ إِلاَّ ذَنْبَه; هيچ كس از شما اميدش جز به پروردگارش نباشد و از هيچ چيز جز گناهش نهراسد». * نكته: اولياء الله در اين كلام امام(عليه السلام) چه كسانى هستند؟ بسيارى از شارحان نهج البلاغه كه پيرو مكتب اهل بيت(عليهم السلام) هستند تصريح كرده اند كه اين اوصاف مربوط به ائمه معصومين(عليهم السلام) است، آن ها بودند كه اين صفات دوازده گانه را در سرحد اعلا داشتند، آن ها بودند كه مفسران حقيقى قرآن و برپا دارنده احكام آن محسوب مى شدند و قرآن نيز فضايل آن ها را بيان كرده است. ابن ابى الحديد به اين جا كه مى رسد مى گويد: مطابق عقيده شيعه اين صفات قابل تطبيق بر امامان معصوم آن هاست ولى ما آن را ناظر به جمعى از علماى عارفين مى دانيم. اين احتمال نيز وجود دارد كه صورت كامل و جامع اين صفات در امامان معصوم(عليهم السلام) يافت مى شود و كلام مزبور در درجه اوّل ناظر به آن هاست ولى مرتبه و مرحله اى از آن نيز در بزرگان علما وجود دارد كه علاوه بر صفاتى مانند توجه به آخرت و كم ارزش دانستن دنيا و زهد در زندگى مادى، داراى بخش مهمى از علوم قرآن و تفسير هستند و در ميان مردم آن ها را گسترش مى دهند و مردم نيز به اعتبار تأكيدهايى كه قرآن درباره رجوع به علما و دانشمندان دارد به آن ها رجوع كرده و مى كنند. مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار نيز همين احتمال را پذيرفته، آن جا كه مى گويد: «وهذهِ مِن أوصافِ أئمّتِنا المُقَدَّسِينَ صلواتُ اللهِ عليهِم أجمَعين ويُحتَمل أن تَشمَل الحَفَظةَ لأخبارِهم المُقتَبسِين من أنوارِهم» ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2