عید دیدنی خونه اقوام بودیم. میگفت منم جوون بودم مث تو دیوونه بودم روزه میگرفتم. حلال خوری میکردم. باج نمیگرفتم. ولی الان پشیمونم.
میگفت سرباز ایست بازرسی بودم قاچاق میگرفتم طرف اون موقع رشوه چندصد میلیونی بهم میداد که بذارم بره من قبول نمیکردم. الان پشیمونم.
میگفت یه رفیق داشتم اون باج میگرفت رد میداد. به منم میگفت خره قدر موقعیتت رو بدون. الان وقشته. من میگفتم نه این پولا حرومه. عقل نداشتم.
گفت و گفت.
بعد چند دقیقه سکوت گفت: ولی یه چیزی هم هست.
گفتم چی؟
گفت پارسال اون رفیقم رو دیدم. یه شاسی بلند زیر پاش و وضع توپ
حال و احوال کردیم بهش گفتم کار درست رو تو کردی. تو حالیت میشد. ما که خریت کردیم. الان وضعم این پراید پوکیده که میبینی.
دستم رو گرفت گفت بیا یه چیزی نشونت بدم. من رو برد کنار ماشینش گفت صندلی عقب نگاه کن.
نگاه کردم دوتا دختر خیلی خوشگل نشسته بودن.
گفت اینا دخترامن
گفتم خدا حفظشون کنه.
گفت هردوتا فلجن. حاضرم هرچی دارم بدم برم آشغال جمع کنم ولی اینا خوب بشن.
همیشه هم به خانمم میگم یه رفیق سربازی داشتم باج نمیگرفت بهش میگفتم نفهم ولی خودم نفهم بودم اون میفهمید.
✍️ امین میمندیان
🆘
@Roshangari_ir
🔜
Rubika.ir/roshangari_ir