✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت نود و نهم ✳️ هر‌گاه سکوت کردم، اصرار نکنید 🔻[ عبدالرحمان‌بن‌ابی‌لیلی برخاست و گفت: ای امیرالمومنین، هرچه انتظار کشیدیم که درباره خودت و حوادث پس از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله سخنی بگویی، انتظار ما به جایی نرسید. آیا وقت آن نرسیده است که به ما بگویی سکوت و کناره‌گیری شما در دوران خلفای پیشین با دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بود یا تشخیص خود شما بود؟ من در پاسخ او گفتم: ] 🔻ای عبدالرحمان، هنگامی که خداوند متعال رسولش را به جوار رحمت خود برد، هیچ کس از مردم برای جانشینی آن حضرت شایسته‌تر از من نبود؛ ولی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله با من عهدی بسته بود و من متعهد شده بودم که غیر از طریق ملایمت، راه دیگری اختیار نکنم و از اختلاف‌افکنی و جنگ بپرهیزم. پس از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اولین چیزی که از حق ما ضایع شد، خمس بود که از ما دریغ کردند و گذران زندگی بر ما سخت شد و قریشیان در گرفتن حق ما طمع ورزیدند. 🔻من به گردن مردم حقی داشتم که اگر به سهولت می‌دادند، آن را می پذیرفتم و به انجام وظیفه برمی‌خاستم؛ ولی این‌طور نشد و زمان خاص آن نیز سپری شد. وضع من همانند مردی بود که از مردم طلبی دارد و به آنان مهلتی داده است. اگر مردم حق او را پیش از پایان‌یافتن مهلت بدهند، سپاسگزار آنان می‌شود و اگر مهلت به پایان رسد، آن مرد حق خود را می‌گیرد، ولی دیگر از مردم تشکر نمی‌کند. 🔻من همانند کسی بودم که طریق مدارا با مردم را در پیش می‌گیرد، ولی مردم قدر او را نمی‌شناسند! و البته یکی از نشانه‌های هدایت، کم‌بودن طرف‌داران آن در میان مردم است! 🔻اگر من سکوت کرده‌ام، شما مرا از سخن‌گفتن معذور بدارید، که اگر ضرورتی به سخن‌گفتن باشد، با شما به گفت‌وگو خواهم نشست؛ پس درباره آنچه من سخن نمی‌گویم، شما هم اصرار نورزید. 📚منابع: ۱. شیخ مفید، الامالی، مجلس۲۶، ح۲، ص۲۲۳ ۲. مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۱، ص۲۷۳ ۳. کشف الغمه، ج۱، ص۳۷۷ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...