📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣
📜 خطبه ۱۰۹
(قسمت-دوم )
3⃣نعمتهای خداوند و سوء استفاده ها
♦️خدايا ستايش تو را سزاست، كه آفريننده و معبودی، و بندگان را به درستی آزمايش كردی، خانه آخرت را آفريدی و سفره رنگارنگ نعمتها را گستراندی، و در آن انواع نوشيدنی، خوردنی، همسران، ميهمانداران، قصرها، نهرهای روان، ميوه ها و كشتزاران، قرار دادی. سپس پيامبری را فرستادی تا انسانها را به آن خانه و نعمتها دعوت كند، افسوس كه مردم نه آن دعوت كننده را اجابت كردند، و نه به آنچه تو ترغيبشان كردی رغبت نشان دادند، و نه به آنچه تو تشويقشان كردی مشتاق شدند، بر لاشه مرداری روی آوردند كه با خوردن آن رسوا شدند، و در دوستی آن همداستان گرديدند.
4⃣خطر عشق و وابستگيهای دروغين
♦️ هر كس به چيزی عشق ناروا ورزد، نابينايش می كند، و قلبش را بيمار كرده، با چشمی بيمار می نگرد، و با گوشی بيمار می شنود، خواهشهای نفس پرده عقلش را دريده، دوستی دنيا دلش را ميرانده است، شيفته بی اختيار دنيا و برده آن است و برده كسانی است كه چيزی از دنيا در دست دارند، دنيا به هر طرف برگردد او نيز برمی گردد، و هر چه هشدارش دهند از خدا نمی ترسد، از هيچ پنددهنده ای شنوايی ندارد، با اينكه گرفتار آمدگان دنيا را می نگرد كه راه پس و پيش ندارند و در چنگال مرگ اسيرند می بينيد كه آنها بلاهايی را كه انتظار آن را نداشتند بر سرشان فرود آمد و دنيايی را كه جاويدان می پنداشتند از آنها جداشده و به آنچه در آخرت وعده داده شده بودند خواهند رسيد، آنچه بر آنان فرود آمد وصف ناشدنی است.
5⃣وصف چگونگی مرگ و مردن
♦️ سختی جان كندن و حسرت از دست دادن دنيا به دنياپرستان هجوم آورد، بدنها در سختی جان كندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز می دارد، و او در ميان خانواده اش افتاده با چشم خود می بيند و با گوش می شنود و با عقل درست می انديشد كه عمرش را در پی چه كارهايی تباه كرده؟ و روزگارش را چگونه سپری نمود؟ به ياد ثروتهايی كه جمع كرده می افتد، همان ثروتهايی كه در جمع آوری آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناك گرد آورده و اكنون گناه جمع آوری آن همه بر دوش اوست كه هنگام جدايی با آنها فرا رسيد، و برای وارثان باقيمانده است تا از آن بهره مند گردند، و روزگار خود گذرانند، راحتی و خوشی آن برای ديگری و كيفر آن بر دوش اوست، و او در گرو اين اموال است كه دست خود را از پشيمانی می گزد. به خاطرواقعيتهايی كه هنگام مرگ مشاهده كرده است. در اين حالت از آنچه كه در زندگی دنيا به آن علاقمند بود بی اعتناشده آرزو می كند، ای كاش آن كسی كه در گذشته بر ثروت او رشك می برد، اين اموال را جمع كرده بود، اما مرگ همچنان بر اعضا بدن او چيره می شود، تا آنكه گوش او مانند زبانش از كار می افتد، پس در ميان خانواده اش افتاده نه می تواند با زبان سخن بگويد و نه با گوش بشنود، پيوسته به صورت آنان نگاه می كند، و حركات زبانشان را می نگرد اما صدای كلمات آنان را نمی شنود، سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا می گيرد، و چشم او نيز مانند گوشش از كار می افتد، و روح از بدن او خارج می شود، و چون مرداری در بين خانواده خويش بر زمين می ماند كه از نشستن در كنار او وحشت دارند، و از او دور می شوند. نه سوگواران را ياری می كند و نه خواننده ای را پاسخ می دهد، سپس او را به سوی منزلگاهش در درون زمين می برند، و به دست عملش می سپارند و برای هميشه از ديدارش چشم می پوشند.
📜
#نهج_البلاغه،
#خطبه109
📣🌹🕊
📣🌿🌹
📣📣📣📣