ولی طوری که الان نیازمند اینم که یه گوشه‌ی دنج و خنکِ نشسته بودم و سرمو به دیوارای مرمریِ حرم تکیه داده بودم و به زُل زده بودم و هیچی نمیگفتم فقط نگاه میکردم نگاهُ نگاهُ نگاه! ... :)💔