❖ فیلم| گلایههای شیرین علامه و ابراز نیاز و ناز با خدا در نامه ای به خداوند؛ و پاسخ خداوند به این نامه
اولین فرزندمان را که خدا به ما داد، خواستیم تهران خانه بگیریم به زحمت افتادیم، چون اجاره خانه دربست برای ما مشکل بود نمی توانستیم بگیریم. به هر بنگاه که میرفتیم اولین سوال این بود که بچه داری؟ میگفتیم: بله. میگفتند: خانه نداریم. برای همین مجبور شدیم به مسافرخانه برویم و برای هر شب پنج تومان میدادیم. تا اینکه شکواییه ای به خدا فرستادیم...
ای خداوندگار سبحانی
ای که ناگفته را تو میدانی
من به فرمان تو گرفتم زن
اوفتادم به کوچه و برزن
تو خود ای سرور من آگاهی
هر کجایی که بود بنگاهی
پاسخ پرسش من از خانه:
اولا بچه داری تو یا نه...
[ادامه اشعار در فایل]
@Arefane