. پادشاهی دو پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می‌کرد. با وزیر خود مشورت کرد و هر دو پسر را نزد خود خواست و به هر کدام یک کیسه دانه گل داد و گفت: من مدتی ‌به سفر می روم و از شما انتظار دارم تا وقتی برمی‌گردم این دانه‌ها را تر و تازه به من باز گردانید و هر کس بهتر از دیگری از آنها مواظبت کند ولیعهد من خواهد بود. یکی از آن دو پسر دانه ها را در صندوقچه ای آهنین گذاشت و درش را مهر و موم کرد. پسر دیگر دانه ها را به باغچه برد و همه را کاشت. بعد از مدتی پدر از سفر بازگشت. پسری که دانه ها را در صندوقچه گذاشته بود، در صندوقچه را باز کرد. تمام دانه ها پوسیده و از بین رفته بودند. اما دیگری پدر را به باغچه برد و گلهای شاداب را نشانش داد و گفت: به زودی همه گلها تخم تازه خواهند داد و آن دانه ها را به شما خواهم داد. پدر به هوش و زیرکی این پسر آفرین گفت و او را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد. خداوند در درون همه ی ما استعداد های بسیاری گذارده است. آنها را در صندوقچه نگذاریم تا از بین بروند. به بطالت هم از دستشان ندهیم. بلکه آنها را بکاریم و آبیاری کنیم و پرورش دهیم تا هر کدام گیاهی سبز، شاداب و باطراوت شوند. 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2077360134C59c4e46587