📚 پرواز تا بی نهایت: وقتی سریال 🎥شهید بابایی رو دیدم فکر می کردم حسابی شهید بابایی رو می شناسم اما وقتی کتابش📕 رو خوندم اونم با این قصه های کوتاه و کوچولو، تازه فهمیدم نمی شناسمش. همون شهیدی است که می فرمایند:   “من به حال او غبطه می خورم.” شهید بابایی انقدر بزرگ بود که تو سریالش هم جاش نشد!!! بریده ای از کتاب:🔪📖 یک ماشین بیوک 🚗و یک ماشین پیکان 🚘در فرماندهی وجود داشت اما شهید بابایی همیشه پیکان را ترجیح می دادند . در یکی از سفرها با یک ماشین پیکان ، شبانه به طرف یزد حرکت کردیم .به خاطر تنگی جا ، پاهایم درد گرفته بود .😟 گفتم: ماشین پیکان است و جای آن هم تنگ ، ولی اگر بیوک بود راحت تر بودیم و زودتر هم می رسیدیم .شهید بابایی گفت : برادر جان من می دانم که بیوک از پیکان و کباب بره🐑 از نان خشک 🍪بهتر است ، ولی فکر می کنم وقتی پیکان سوار می شویم ، و برای کسی که کنار خیابان ایستاده است و از سرما می لرزد بهانه می آوریم که جا نداریم و عجله داریم ، حال اگر بیوک سوار شویم به تدریج خواهیم گفت که: این بابا بو می دهد و اصلا نباید سوارش کرد.😢 ان شا الله اگر ما هم روزی به آن درجه از تقوا برسیم که اگر بنز هم سوار شدیم هوای نفس ما را نگیرد . آن وقت مطمئن باشید سوار بنز هم خواهید شد .😊 ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 👇👇👇👇 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🌸 @namaktab_ir