مقدمه: کتاب 📚را می‌ خری چون امیرخانی نوشته؛ کتاب📚 را تا ته می‌ خوانی چون امیرخانی نوشته؛ متحیر می شوی؛ می‌ بندی و رویش فکر 🤔می‌ کنی و🗣 می‌ گویی یعنی این همان است که دو سه سال وعده داده بود؟! متحیر می‌ مانی که یعنی امیرخانی نوشته بود،؟!!! البته شک نکنید که امیرخانی نوشته است، چون ارمیا روح کتاب است؛ همان ارمیای معروف. کلیت موضوع کتاب: این نوشته ی امیرخانی، نقد اوضاع و احوال تهران نیست. اوضاع و احوال به گند کشیده شده دنیاست 🌏که همه را در خود می‌ کِشد و می کُشد. روح و جسم آدم ها را به مرور تسخیر خودش می‌ کند و با اثر گذاری نقطه نقطه خفه می‌ شوند، بدون آن‌ که گناهی داشته باشند. بی دین‌ ها، به معنای تام و تمام، بی اعتقادها حتی به نظم هستی، سوارکارند(سرمایه دارهای فئودال بی دین) و همه را هم، رام و همراه خودشان می‌ کنند. همه ی بی دین‌ ها، همه ی بی خیال‌ ها، همه ی سست ایمان‌ ها، همه ی مدعیان ایمان را و حتی آدمی هم اگر مخالف این نظام می‌ شود، نه از روی سبک و روش الهی است بلکه از روی نیاز به زنده بودن وحیات راه به جایی نمی‌ برند و محکوم به مرگند… مرگ تدریجی🌑. امیرخانی می خواست در قالب علا و ایلیا و لیا که یک خانواده‌ اند👪، نظام از هم گسسته خانواده فعلی را در رمان رهش بیاورد، در قالب شخصیت های متفاوت و کم، داستان نظام پاره پاره فعلی کشور 🇮🇷را بگوید. ادامه 👇👇👇👇👇