🧐یادداشتهای یک رمان اینترنتی خوان
💢
#رمان_اینترنتی
3️⃣1️⃣
#قسمت_سیزدهم
😪✍🏻این چند صفحه را با اشک مینویسم.
من یک زنم، یک جنسی مثل مردها. او مرد است و من زن. فرقمان در تفاوتهای خلقتیمان است.
🧠✍🏻و الَا من همانقدر ارجمندم که آن مرد. من همانقدر صاحب فهم و شعور و عقلم که آن مرد. جسم من همانقدر مهم است که جسم آن مرد.
😑✍🏻چرا باید مرا مثل عروسک ببینند، درحالیکه من فقط لحظاتی برای جسم خودم باید خرج کنم که یک مرد خرج میکند.
😣✍🏻من به این دنیا نیامدهام که مردها مرا برای شهوتشان بخواهند تا برسم بهجایی که هرزه نگاهم کنند. آرایشم کنند تا لذت ببرند؛
😤✍🏻موهایم را تحسین کنند چون لذت میبرند؛ اندامم را برای نمایش میگذارند، چون لذت میبرند.
💵✍🏻من نمیخواهم که مثل دختران و زنان اروپایی روی بدنم قیمت بگذارند و در فروشگاه عرضه ام کنند؛
👚✍🏻یا پشت ویترین، لباسی نازک تنم کنند و قیمتی به گردنم آویزان کنند. این برای آن بی فرهنگ های اروپایی متمدن است...
#کتاب
╭┅──────┅╮
📖
@namaktab_ir
╰┅──────┅╯