#برشی_از_کتاب📖
#قسمت_دوم2⃣
🔸روز یکشنبه، همگی برای مراسم بزرگ عید پاک جمع شدیم.
🔹ارباب هنلی در مراسم حاضر شد تا ببیند ما چه میکنیم و تاکید کرد که نمی خواهد ما فریاد بکشیم و داستان های احمقانهی آزادیمان را دنبال کنیم😒.
او گفت برای داشتن هوای خوب و محصول فراوان دعا کنید.
آیا او واقعا فکر میکند که ما به جای اینکه برای خودمان دعا کنیم🤲 ،برای بیشتر شدن دارایی او دعا میکنیم😏؟
بعد از این حرفها ،ارباب هنلی نشست و روفو موعظه را شروع کرد🗣️.
او داستانی از انجیل📕 در مورد مردی شجاع به نام دانیال👨 تعریف کرد که تنها با نیروی ایمان خود شیر را رام کرد💪.
داستان دانیال و شیرها🦁، داوود و غول👿 و...
مثل ما برده ها هستند😢 درمقابل اربابها ، که خدا آنها را آزاد کرد😍 و روزی ما را هم آزاد خواهد کرد.
البته روفو نمیتواند روشن و صریح صحبت کند😐.
چند روز بعد موقع ناهار 🍲 بیست تا سواره نظام 💂به بلومونت آمدند و دنبال مرد سفید یک چشمی میگشتند که میگفتند طرفدار الغای برده داری است😳.
من هرگز این کلمه را نشنیده بودم👀. چند هفته پیش چند تا از برده های 👨🌾 آقای تامسون فرار کرده بودند!
میگفتند مرد سفید یک چشم👀 به آنها کمک کرده تا به آزادی برسند.
بخشی از کتاب( شما حدس بزنید😉)⁉️
📪
@p_namaktab
https://eitaa.com/joinchat/2615869456C65e7ea9c67