نمکتاب
✂️بریده‌ای از کتاب غارتگر: دستش بر شاخه‌ی زیتون بود🕊. غروب شب بیستم ماه می، ده سال قبل... تازه به این‌جا آمده بودیم، دستش میان شاخه‌ی زیتون بود که خون بر پیراهنش پاشید!💔 وقتی تیر خورد، شاخه را رها نکرد؛ شاخه در دست بر زمین افتاد. شاخه‌ی زیتون که در دست سارا شکست، قلم پدرم هم شکست..🖋 🖍پدرم دیگر ننوشت... خرید از طریق:👇🏻 @ketab98_99 @namaktab_ir