📝امام باقر افتاد تو چاه ، خانمِ امام زین العابدین مادر امام باقر هی داد می زد یابن الرسول الله ولدی ولدی ! آقا محل نگذاشت اصلا متوجه نبود، نماز تمام شد دید خانمش دارد گریه می کند ، گفت چرا گریه می کنی؟ گفت باقر افتاد تو چاه ، آمد کنار چاه نشست دست یداللهی اش را درون چاه کرد امام باقر را کشید بالا خانمشان عرض کرد آقاجان شما انگار بچه ات را دوست نداری؟ فرمود وقتی من با خدای خودم راز و نیاز می کنم از خود و زن و بچه و دنیا و همه چیز می آیم بیرون. با خداحرف می زنم. داستانهای نماز https://eitaa.com/namaz_gonabad/922