🌹شهید علی نمردی با شروع جنگ تحمیلی، برای رفتن به جبهه لحظه شماری می کرد تا اینکه به او گفتند برای رفتن به جبهه باید رضایت نامه ولی داشته باشید و برای جهت کسب رضایت از پدرش تلاش های زیادی کرد ، به طوری که پدرش میگفت: برای اینکه رضایت مرا جلب کند دو شبانه روز لب به غذا نزد. 🌹وقتی که می خواست به جبهه عازم گردد ، از او پرسیده بودند کی بر می گردی؟ ایشان هم در جواب گفته بودند: إن شاءالله روز همین جا خواهم بود و چنین شد . درست روز عید فطر پیکر پاک ایشان را به زادگاهش روستای شهید مردان آوردند  و بدن مطهر او را به خاک سپردند . ""