✴️ اومد پیش امیرالمومنین فقط کارش بود به آقا نگاه میکرد ،
🔹 بعد جنگ شروع شد و آقا فرمود یکنفر بره با قرآن،،،، این مردم رو قسم بده دعوت کنه به قرآن
که بیاید این قرآن رو واسطه قرار بدیم از توش دربیاریم ببینیم کار شما درسته یا کار ما .
🔸 این جوان بلند شد گفت یا امیرالمومنین من میرم ، آقا فرمود نه تو جوانی عزیز من تو بنشین اونها خیلی بی رحم هستن میزننت!!!
🔹دوباره دعوت کرد و دوباره ، باز هم هیچکس بلند نشد جز این جوان ، فرمود عزیزم بیا این قرآن رو بگیر و برو.