خدا رحمت کنه یکی از دوستان ما که فرمانده ما بود تو اطلاعات عملیات ، می‌گفت بابای ما تو زمان شاه نرفته بود زیر قوانین شاه با یه خاوری رانندگی میکرد ، دفترچه نمی‌گرفت پلیس راه هم دفترچه میخواد دیگه می‌گفت اون چند سال می‌رسید به پلیس راه ، وَجَعَلْنَا ... میخوند و رد میشد می‌گفت محمد جان یکدفعه یادم رفت وَجَعَلْنَا بخونم ، پلیس منو گرفت