✳️
دعای مادرم مرا بدین جا رسانید
🔻 از بایزید بسطامی پرسیدند که ابتدای کار تو چگونه بود؟
💢گفت: من ده ساله بودم، شب از عبادت خوابم نمیبُرد. شبی مادرم از من درخواست کرد که امشب سرد است، نزد من بخُسب.
💯 مخالفت با خواهش مادر برایم دشوار بود؛ پذیرفتم. آن شب هیچ خوابم نبرد و از
نماز شب بازماندم.
یک دست بر دست مادر نهاده بودم و یک دست زیر سر مادر داشتم.
🍃آن شب هزار «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد» خوانده بودم. آن دست که زیر سر مادرم بود، خون اندر آن خشک شده بود.
💥 گفتم: «ای تن، رنج از بهِر خدای بکش.»
چون مادرم چنان دید، دعا کرد و گفت:
💞«
یا رب، تو از وی خشنود باش و درجتش، درجهٔ اولیا گردان.» دعای مادرم در حقّ من مستجاب شد و مرا بدین جای رسانید.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
@Namazeshab2