یکی از نزدیکان امام نقل می کرد: وقتی وارد اتاق بیمارستان شدم، ایشان را در حالت عجیبی یافتم. آن قدر گریسته بودند که تمامی چهره منورشان خیس شده بود. هنوز هم اشک های مبارکشان چون باران جاری بود و چنان با خدای خود راز و نیاز می کردند که من تحت تأثیر قرار گرفتم. وقتی متوجه من شدند، با حوله ای که بر شانه داشتند صورت خود را خشک کردند. @Namazeshab2