بعد از شهادت در عالم رویا پسرم را دیدم. شهابی پر از نور به سمت من آمد... گفت بابا می خواهید همسر من را ببینید؟ پرده ای از نور کنار ما بود. پرده کنار رفت. پشت پرده حوریه ای بسیار زیبا و ظریف بود. تا چشمم به او افتاد از هوش رفتم!... بعدا ز این که به هوش آمد پسرم گفت: بابا! به مردم بگو این طرف، خدا حتی به اندازه ی یک ذره نوری که می بینید از حق الناس نمی گذره، بهشون بگو حق الناس را جدی بگیرید. 📚: شهیدان زنده اند شهید سید محسن موسوی 🦋 🆔 @namazii_ir