🏷
#خاطره
مصطفی نخستین هدیه را در راه سفرمان به صور به من داد. هنوز ازدواج نکرده بودیم و بیصبرانه میخواستم ببینم که هدیه چیست. کاغذ کادو را پیش چشمانش باز کردم: یک روسری قرمز با گلهای درشت! شگفتزده به چهره متبسم او زل زدم. گفت: «بچهها (ی مدرسه) دوست دارند شما را با روسری ببیند». بعد از آن، کسی مرا بیحجاب ندید. من میدانستم بقیه افراد به مصطفی حمله میکنند که شما چرا خانمی بیحجاب به مؤسسه میآوری... نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوام آنچنانی دارد. اینها روی من تأثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد، به اسلام آورد....
📔نگاهی به زندگی شهید چمران، ص۵۰
اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی
https://eitaa.com/namazjomejosheghan