🧔🏻 ❤️ 🌹شهید مدافع حرم 0⃣1️⃣ این سینه نمیسوزه 🔸 ایام محرم 😭 با اینکه هوا تقریباً سرد ❄️ شده بود با موتور شب ها می رفتیم هیئت خودمان. شب تاسوعا به شدت هوا سرد شده بود ولی با این حال باز هم با موتور 🏍 راهی شدیم . حمید به شوخی گفت: ➖ الان کسی رو با نانچیکو 🥊 بزنی از خونه در نمیاد اونوقت ما با موتور داریم میریم هیئت‼️ دستش را گذاشت روی زانوی من و گفت: ➖ فرزانه پاهات یخ زده غصه نخور خودم برات ماشین🚗 میگیرم دیگه اذیت نشی. 🔸 دستم را گذاشتم داخل جیب های کاپشن حمید. حمید هم یک دستش را گذاشت روی دست من . کنار سرما و سوز شبانه هوای پاییزی قزوین تنها چیزی که دلم را گرم می کرد محبت دستهای همیشه مهربان حمید بود🧡 وقتی از هیأت بیرون آمدیم گفت: ➖ دوست دارم مثل حضرت ابوالفضل علیه‌السلام مدافع حرم بشم و دست و پاهام فدایی حضرت زینب علیها السلام بشه. وقتی این همه سینه زدن و تغییر حالت چهره حمید را دیدم گفتم: ➖ حمید کمتر سینه بزن یا حداقل آروم تر سینه بزن‼️ جوابش برایم جالب بود گفت: ➖ فرزانه این سینه به خاطر همین سینه زدن هیچ وقت نمی سوزه 🔥نه در این دنیا نه در اون دنیا. ✅ بعدها من متوجه راز این حرف حمید شدم ... eitaa.com/Namazshab