ایهالعزیز ... ما را بزن دوباره صدا هرچه خواستی مثل غلام، مثل گدا، هرچه خواستی پُر کن دوباره کیل مرا «ایها العزیز» یابن الحسن برای خدا هرچه خواستی آقا بریز «حین تُصَلی و تَقنُتَ»ت در دست خالی فقرا هرچه خواستی دل را تکانده‌ایم از اغیار، پس بیا دیگر فراهم است بیا هرچه خواستی من مهزیار تو شده‌ام محض یاری‌ات جان می‌دهم برای تو با هرچه خواستی وقتی «بنفسی أنت» مرا می‌کنی قبول یا هرچه خواستم شده یا هر چه خواستی چون مستجاب می‌شود آقا فرج بخواه دور ضریح کرب و بلا هرچه خواستی یادی بکن ز هر که نرفته به کربلا در مرقد امام رضا هرچه خواستی رضا دین پرور