«جبهه خودی را تخریب نکنید». «وحدت‌شکنی نکنید». «کاری نکنید که اگر قالیباف کاندیدای نهایی جبهه انقلاب شد، رویتان نشود توی چشم مردم نگاه کنید» و جملات دیگری از این جنس را این روزها زیاد می‌شنوم. کم و بیش بهشان فکر هم می‌کنم البته. اما هرچه تلاش می‌کنم نمی‌فهمم مقصود دوستان از «خودی»، «جبهه انقلاب» و «وحدت» چیست؟ هرچه بیشتر فکر می‌کنم، بیشتر گیج می‌شوم. واقعا دایره این «جبهه» که از آن حرف می‌زنید، از کجا تا به کجاست که در آن هم الیاس قالیباف با هفت میلیارد طلای مسروقه از خانه‌اش قرار دارد، هم منی که برای خرج ناهار روزانه‌ام هزارتا حساب و کتاب می‌کنم؟ این «جبهه خودی» که می‌گویید چطور می‌تواند زیر چترش هم خریدارانِ ۱۹ چمدان سیسمونی از ترکیه را جا بدهد، هم آن‌ها که کل زندگی‌شان به زورِ وام ‌و قسط و بدهی دو تا چمدان نمی‌شود؟ چطور می‌شود متهمانِ تراول‌گیت و منتقدان تراول‌گیت در یک «جبهه» باشند؟ چطور می‌شود جفت‌شان «خودی» باشند؟ این «جبهه» مرزش از کجا تا به کجاست که در آن,، هم آن‌ها که مقصدِ تعطیلات آخر هفته‌‌شان ونکوور و آمستردام است جای دارند، هم آن‌ها که لنگ پول مترو تا سیدالکریم هستند؟ این «وحدت» که می‌گویید دقیقا حول چیست که هم اطرافیان قالیباف در آن هستند، هم کسانی که آن‌ها را فاسد می‌دانند؟ چطور می‌شود یک جبهه‌ی معنادار، جمعِ این تضادها باشد؟ شعاعِ این جبهه که همه‌ی عالم نیست؟ از «جبهه انقلاب» که حرف می‌زنید، دقیقا از چه حرف می‌زنید؟ مقصودتان از «انقلاب» یک واقعه تاریخی است؟ و اگر نه، پس چیست؟ ارزش‌های انقلاب است؟ عدالت است؟ چطور و زیر چه چتری بانیانِ تبعیض و دشمنانِ تبعیض دور هم می‌توانند جمع شوند؟ معماران نابرابری چه وحدتی با دشمنان نابرابری دارند؟ چطور امکان دارد وحدتِ شکم‌سیر و پابرهنه؟ الان در این جبهه که شما می‌گویید حسن روحانی هم با تغییراتی اندک می‌توانست حضور داشته باشد. کافی بود در ملاعام به سپاه متلک نمی‌انداخت. «قالیباف به عنوان کاندیدای احتمالی جبهه انقلاب»؟ نه جبهه‌اش را می‌فهمم نه انقلابش را. فقط این را می‌فهمم که در یک جبهه‌ی معناردار این حجم از تضادِ بنیادی منطقی نیست‌. در واقع اگر این امامزاده‌ها که شما پشت سرشان نماز می‌خوانید، کاندیدای بالقوه‌ی جبهه‌ انقلاب هستند، پس عجالتا من ضدانقلابم. 🆔 @naneveshteha