🏴 میان ابروانت ، از سرِ غیرت عجب اخمی‌ست مگردرکوفه قرآن خوانده‌ای ؟! لبت زخمی‌ست مگر از روی اسب افتاده ای در سینهءتل که_ به دورت نیزه بسیارستُ و افتادی به معضَل که_ _تو سرداری که بر دارالعماره می برندت چون_ _سفیر راه عشقیُ و نگاهت سمت مقتل که_ _دهی او را سلام از راه دورُ و با جگرسوزی_ _تو میگویی نیا؛ کوفه پـُرَست از فتنه افروزی همه جمعند دور حرمله با هلهله گویند سه شعبه می‌زنی این گوش بر آن گوش می‌دوزی به ‌دل دارند از حیدر یهودان کین خیبر را کسانی آمدند از بدر با خنجر که تا سر را... نیا کوفه ، نشان کردند چشمان ابالفضلت نیا کوفه که سوزانند زینب را وُ معجر را میان آن عبا از اکبرت ، تنْ پاره می بینم وَ خونین‌اصغرت را خارج از گهواره می بینم زنانُ و کودکان را دستْ_بسته می برند از تل چهل منزل اسیران را غریبٰ_آواره می بینم نیا کوفه که این مردم ‌ولایت را نمی خواهند کمافی السّابق این‌ها دشمنانِ حقّ‌ ُو گمراهند حیا وُ معرفت را ، حرّیت را ، سر بریده، پس_ علیه عشق می جنگند ُو در دین، سستیِ کاهَ‌نـد 🖍 ۱۸/اردیبهشت/۱۳۹۸ ... 🦋 🌹 @nardohdar1 🌹 @nardohdar1 ♡━━━🍀🌸🍀━━━♡