📚در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
از خدا خواستم تمام عمرم برای معرفی شهدا به دیگران صرف شود؛ چراکه هرچه دارم به برکت خون شهداست. از آن روزی که با شهید عباس آشنا شدم چندین محبت از شهید دیدم که یکی از آنها را تعریف میکنم. یک روز در راه رفتن به مسجد بودم که مهرم گم شد. علاقه زیادی به این مهر داشتم؛ زیرا از تربت امام حسین بود که از کربلا برایم آورده بودند. چندین بار راه خانه تا مسجد را رفتم و برگشتم ولی از پیدا کردنش ناامید شدم از شهید درخواست کمک کردم گفتم داداش عباس، خودت میدونی چقدر این مهر رو دوست دارم کمکم کن پیداش کنم دو قدم که برداشتم دیدم جلوی پایم افتاده است.
📕📗📘📙📕📗📘📙
فروشگاه کتاب نرجس (س)
https://eitaa.com/narjes_book