•• . گاهی‌اوقات صلاح است که تنها بشوی چون مقدّر شده تکخال ورق‌ها بشوی گاهی‌اوقات قراراست که در پیله‌ی‌درد نم نمک....شـاپرکی زنده و زیبا بشوی گاهی انگار ضروری‌ست بگندی درخود ّتا مبدّل به شرابی خوش‌و‌گیرا بشوی گاهی‌ازحمله‌ی‌یک‌گربه،قفس‌می‌شکند تا تو پرواز کنی راهی صحــرا بشوی گاهی از خارِگل‌ِسرخ بِرَنجی بد نیست باعث مرگ گل سـرخ، مبادا بشوی..! گاهی از چاه قرار است به زندان بروی آخــرِ قصـه هـم‌آغــوشِ زلیـخا بشوی من فقـــط دل‌نگرانم که خــدا ناکـرده بهترین‌دوست! تو یکروز یهودا بشوی . •••