‍ ⚜️سخنراني آيت الله ناصري⚜️ یکی از اولیاي الهی خواب یکی از مسئولان خیلی زمان‌های دور را دیده بود. حالا نمی‌خواهم بگویم چه کسي. همة شما او را مي‌شناسید. گفت: خواب او را دیدم که در بیابانی بود که داراي ریگ‌هاي داغ آفتاب خورده بود كه نمی‌شد روی این ریگ‌ها پا بگذاریم. من روی این ریگ‌ها مي‌دویدم این طرف و آن طرف تا یک پناهگاهی پيدا كنم. از آن دور، عمارتی به نظرم آمد. به طرف آن رفتم و دیدم خرابه‌ای است. ایستادم و یک نفر را دیدم که آمد و هیبت او من را گرفت. خیلی ترسیدم. دیدم یک صندلی شکسته آورد و کنار دیوار خرابه گذاشت. بعد زیر بغل یک نفر را گرفتند و آوردند روی این صندلی شکسته نشاندند؛ در حالي كه آن شخص به زحمت خودش را نگه مي‌داشت و ضعیف و سیاه شده بود. بعد پرونده‌هاي اعمالش را آوردند. این طرف و آن طرف، پرونده‌ها چیده شد و رفت تا بالا. هر مقداری که آوردند، قد آن‌ها هم بلند مي‌شد. پرونده‌ها رفت تا طرف آسمان. بعد آمدند به او گفتند: «همة این پرونده‌ها را یک به یک باید جواب بدهی». 91/خ/95 كانال رسمي آيت الله ناصري @naseri_ir