#گزیده_کتاب
📚 آن هنگام که بر «طلحه و زبیر» روش امام در توزیع بیت المال، گران آمد. خطاب به آنان فرمود:
«فوالله ما انا و اجيرى هذا الا بمنزلة واحدة»؛ به خدا قسم من و این کارگرم تفاوتی با هم نداریم.
سهل بن حنیف به آن حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین من این غلام را آزاد کردم. امام سه دینار به آن غلام داد، همان مقدار که به سهل بن حنیف عطا فرمود.
امام اموالی را تقسیم کرد. «عاصم بن میثم» نزد وی آمد و گفت: ای امیر مؤمنان! من پیرمردی هستم که مخارجم سنگین است. امام فرمود: به خدا اینها دسترنج من یا میراث پدرم نیست؛ بلکه امانتی برای ظرفهای مخصوص آن است.
«عبدالله بن زمعة»، یکی از شیعیان آن حضرت، نزد وی آمد و از او مالی طلب کرد. امام در جواب او فرمود: این مال متعلق به من یا تو نیست؛ بلکه مال مسلمانان و دستاورد شمشیرهای آنهاست؛ پس اگر در جنگ آنان شرکت داشته اید، مثل آنان بهره ای خواهید داشت وگرنهدستاورد آنها برای دیگر دهانها روا نیست.
عمرو بن عاص در یکی از شبها که امام به کار مسلمانان مشغول بود، در بیت المال، نزد آن حضرت میآید. امام چراغ خاموش کرده و در پرتو نور ماه می نشیند. زیرا چراغ متعلق به مسلمانان است و نباید در دیدارهای شخصی بکار برده شود.
📌 برگرفته از ص 153 و 154 کتاب «فرازهایی از زندگانی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام»، تألیف مؤسسۀ البلاغ، شرکت چاپ و نشر بینالملل