به مناسبت فرا رسیدن 26 دی ماه؛ سالروز فرار/خروج محمدرضا پهلوی از ایران 📌 ان‌شاءالله قرار است در ماه‌های آتی کتابی مهم در حوزۀ تاریخ معاصر ایران، توسط شرکت چاپ و نشر بین‌الملل منتشر گردد. در جلد دوم این کتاب که تألیف یکی از محققان برجسته کشور است، می‌خوانیم: 📚 بحث حقوق بشر در کنار بحث سوء‌مدیریت مالی و اداری، باعث شدند که یک سال و خرده‌ای قبل از انقلاب، نوعی عدم وفاداری و عدم اعتماد به حکومت در جامعه نهادینه شود. درون حکومت شاه افرادی بودند که به این مسائل توجه داشتند و اینها را به شاه گوشزد می‌کردند؛ ولی به نظر می‌رسد هرچه قدرت و ثروت شاه بیشتر شد؛ به‌خصوص بعد از سال (۱۹۷۳)، توجه به این منتقدان و مشتاقانِ دلسوز کمتر شد. همچنین اطراف شاه را کسانی گرفته بودند که ازنظر مادی و سیاسی فرصت‌طلب بودند وکارشان تملق و بله قربان گفتن بود؛ بنابراین شاه آن منتقدان دلسوز و نگران را کنار زد. در عمل وقتی که جریان انقلاب و حرکت اسلامی رشد پیدا می‌کند، شاه نمی‌تواند در کنار بقیۀ نحله‌های انقلابی از این افراد متملق و چاپلوس کمکی بگیرد. آنها در زمان ثبات، آدم‌های خیلی کارآمدی هستند؛ ولی در زمان ناآرامی و دگرگون شدن اوضاع نمی‌توانند کاری انجام دهند. بدیهی است که در آن زمان شاه تلاش کرد برای نجات خودش سراغ همان منتقدان دلسوز ولی کنارگذاشته‌شده برود؛ ولی خیلی دیر بود و فرصت هم کم بود و در عمل تلاش شاه به نتیجه نرسید. این مسئله در حکومت شاه موجب نگرانی کشورهای غربی شد که متحد اصلی او بودند. به نظر می‌رسد که گزارش‌هایی از این دست, همراه بقیۀ گزارش‌هایی که مشفقان و متحدان داخلی و خارجی در تلاش برای هشدار دادن به شاه و هیئت حاکمۀ او برای بهبود شرایط در زمان مناسب دادند, نه دیده و نه شنیده شد و نه جدی گرفته شد. اگر در سال‌های 1973 تا 1976، این اقدامات دیده و شنیده می‌شد, در سال‌های 73 تا 76 میلادی شاه می‌توانست حکومت خود را در یک موقعیت مناسب بیمه کند و مطالبات عمومی را برآورده و نارضایتی‌ها را کنترل کند؛ ولی به نظر می‌رسد غرور ناشی از قدرت و ثروت کاذب, این بصیرت و این نگاه را از شاه گرفت و راه را به اواخر سال‌های 78 و 79 کشاند که دیگر برای همه چیز دیر بود (انقلاب اسلامی در اوایل سال 1979 میلادی رخ داد). درواقع این صداها دیر شنیده شد و شاه هم دیر متوجه شد و دیگر آن زمان راهی برای بازگشت و اصلاح و ترمیم چهره وجود نداشت.