📚خاطرات مریم یوسفی همسر شهید مصطفی(کمیل) صفری تبار ✂برشی از کتاب چشمم افتاد به گوشه حیاط. دیدم کسی پدرم را در آغوش گرفته و داردگریه می کند. آنجا پا کوبیدم به زمین. با صدایی که پر از بغض و گریه و ناله بود، گفتم: شما مگه نمی گید کتفش تیر خورده؟ مگه نمیگید بیهوش داره میاد؟ پس واسه چی شما دارید گریه می کنید؟ یکی گفت: ما فقط به خاطر این که کمیل حالش خوب نیس، داریم گریه می کنیم. خواهر کمیل تماس گرفت با همسر همکار کمیل. با این اوضاع و احوال ، خواهرش شک کرد. تازه اینجا بود که فهمیدم اینها هم از قضیه بی خبرند. گوشم را تیز کردم تا بفهمم او پشت گوشی چه می شنود و چه می گوید؛ اما از اتاق رفت بیرون. بعد از چند دقیقه، آمد داخل اتاق و همین طور که گریه می کرد، گفت: داداشم به آرزوش رسید. 🔹 🔹 🔹 ۱۸۴صفحه|۲۰۰۰۰تومان 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🌏خرید اینترنتی Nashreshahidkazemi.ir 📞مرکز پخش 02537840844 📲پیامکی 3000141441 📥خرید از اپلیکیشن: https://cafebazaar.ir/app/ir.nashreshahidkazemi 🏢خرید حضوری  قم،خیابان معلم،مجتمع ناشران،طبقه اول،واحد 131 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @nashreshahidkazemi