✨یک دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از این جا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف»! طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش.» اصرار کردم که این کاررا بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بی کفن؟!» 📖 ✍️ به قلم 📚 به همت انتشارات شهید کاظمی ⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️ 🌎 تهیه کتاب با 0⃣1️⃣ درصد تخفیف ◀️ https://b2n.ir/265946 📲 ارسال "برای زین أب" به سامانه ◀️ 3000141441 📞 مرکز پخش ◀️ 02537840844 ⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️ 🍃 ما را دنبال کنید... 📌 انتشارات شهید کاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب در کشور 🆔 @nashreshahidkazemi