. به مناسبت ولادت شهید حیدر جلیلوند 📚برشی از کتاب : بین مردم عادی چهره خیلی از مسئولان را می‌شد دید. چند نفر از فرماندهان ارشد سپاه بدون توجه به نگاه مردم بر سر خودشان می‌زدند و گریه می‌کردند. بوی گوشت سوخته به مشامم خورد. دیگر طاقت این همه ماتم را نداشتم. چادرم را روی صورتم کشیدم و خواستم همان جا بین راه روی زمین بنشینم که یک دفعه میان آن شلوغی حس کردم یک نفر مچ دستم را محکم گرفت و دنبال سر خودش کشاند. چادرم را از روی صورتم کنار زدم، دیدم محمدآقا یک قدم جلوتر از من است و مرا با خودش به سمت جایی شبیه یک خاکریز می‌برد. به صورتش نگاه کردم. انگار که باران روی کویر می‌بارید، دانه‌های اشک میان گردوخاک، دوده و خاکستر نشسته روی صورتش رگه هایی را باز کرده بودند. با هم توی سینه خاک‌ریزی که لودرها داشتند درست می‌کردند نشستیم. هنوز بیست و چهار ساعت از موقعی که کت و شلوارش را جلوی آینه مرتب می‌کرد و برایش اسپند دود کردم نگذشته بود. از سر تا پایش شده بود خاک و دود. 🔹️نام کتاب: 🔹️به کوشش: 🔹️ناشر: 🔹تعداد صفحات: 164صفحه 🌐خرید اینترنتی: Nashreshahidkazemi.ir 📞مراکز پخش 02537840844 📲پیامکی 3000141441 📱نسخه الکترونیک taaghche.com 🌱با ما همراه باشید 📌 شبکه بزرگ توزیع کتاب خوب در کشور .