#منتشر_شد
.
#لبخند_ابراهیم
سعی کردیم روی نقشه مسیر یحیی را بزنیم. صدای یحیی باز تو بیسیم پیچید. داشت وصیت میکرد. ابراهیم با عصبانیت بیسیم را لای انگشتان دستش فشار میداد.
- جواب فاطمهاش رو چی بدم؟
یکهو دیدم ابراهیم زد به دل خط! هرچه خواستم مانعش شوم، نشد. ابراهیم رفت؛ اما هیچ امیدی به برگشتش نداشتم. آتش دشمن بیشتر شده بود و فقط باران تیر و سوت خمپاره در آسمان ردوبدل میشد. چشمم سیاهی میرفت. هرجا سر میچرخاندم ردّ خون و بوی باروت بود. هوا کمکم داشت روشن میشد. همانطور نیمخیز پشت خرابهها نماز صبحم را خواندم و کار را ادامه دادم. یک مرتبه در پهنای سرخ طلوع خورشید تصویر مردی قدخمیده هویدا شد! داشت سمت ما میآمد. دوربین گرفتم. ابراهیم را دیدم. داد زدم:
- بچهها بدویید ابراهیمه!
.
📚
#لبخند_ابراهیم؛
خاطرات شفاهی شهید مدافع حرم
#حمید_رضا_باب_الخانی
🖌 به قلم:
#معصومه_جواهری
🔗
#انتشارات_شهیدکاظمی
🛒 نحوه تهیه کتاب:
🌍 اینترنتی:
https://b2n.ir/f48807
📲 پیامک "لبخند ابراهیم" به ◀️ 3000141441
📞 مرکز پخش ◀️ 02537840844
❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹
🍃 ما را دنبال کنید...
📌
#انتشارات_شهید_کاظمی
🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب در کشور
🆔
https://eitaa.com/nashreshahidkazemi