🔰 جناب کفش در ایام اربعین قصه پر غصه و عجیبی دارد، نمی دانم شاید آن جناب هم عاشق نفس کشیدن در فضای معطر بین الحرمین است. جوری خود را در زیر قدم های زائران بالا و پایین می اندازد که احساس می کنی مثل بچه ای شاد و شنگول، در حال بازی است. به زور خود را از پای صاحبش جدا می کند و به هم نوعان خویش می پیوندد، انگار وارد شهربازی شده است. صاحب بیچاره اش در این شلوغی و فشار جمعیت جرأت ندارد خم شود و به دنبال او بگردد، به ناچار از خیرش می گذرد و همراه موج جمعیت به جلو کشیده می شود. روز دوم پیاده روی، سه روز مانده به اربعین حوالی عمود ۵۰۰ بودیم که دیگر پاهای بی بی تاول زده بود، تاول را تحمل می کرد اما پا درد او را اذیت می کرد. مخصوصا خار پاشنه که دوستی دیرین برای بی بی بود. هوا از دیروز خنک تر شده و ابرهای پهن و سیاهی بر سر زائران سایه افکنده بود. با اینکه نزدیک ظهر بود اما نسیم ملایم و خنکی به صورتم خورد. زیر کوله پشتی ام که عرق کرده بود را بالا دادم تا کمی خنک شود. کفش های ۶ هزار تومانی که شب قبل از حرکت از بازار قم خریده بودم به پاهایم جفت بود اما کمی کوچک به نظر می آمد. تجربه سال های قبل به من گفته بود که کفش ارزان همراه خود بردارم که اگر گم شد دیگر جایی برای افسوس خوردن باقی نماند. هرسال معمولا در شلوغی ها کفش هایم زیر دست و پا می ماند و به ناچار کفش دیگری می خریدم. همین سال گذشته بود که سه جفت کفش گم کرده بودم یکی در کفش داری جلوی باب القبله حرم امام حسین علیه السلام و یکی جلوی باب شیخ طوسی حرم امیر المومنین علیه السلام و یکی هم در جلوی درب مسجد کوفه! 📖 گلوله های داغ سفرنامه اربعین ✍🏻 به قلم‌ رضا کشمیری ✅ خرید آسان https://b2n.ir/s14712 ☘️ برای مشاهده این کتاب و بقیه کتابهای انتشارات شهید کاظمی از طریق زیر اقدام نمایید. ✅ پیامکی ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ ✅ تلفنی 02533551818 ✅ اینترنتی nashreshahidkazemi.ir 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi