تا به این شب سیاهی که اینجا ایستاده‌ام نشده ارباب رویم را زمین بیندازد... مثل سلیمه که خودش جور کرد و داد. مثل رحیم، که تا ته همین راه را به نیت داشتنش رفتم و داد و حالا امشب همه چیز را جور کرده و مردک را قشنگ گذاشته وسط مشتم، میان خانه‌ای دربسته، تنهای تنها، بی‌اینکه بعدش احدی به چیزی شک کند... من با یک دنیا کینه میان قلبم و مردک بی‌هیچ کس و کار و پناهی... ✂️ برشی از کتاب 📖 باش ✍🏻 به قلم مرثاصامتی ☘️روایتی داستانی از عشق و انتقام در مسیر زیارت ابا عبدالله «ع» 🌐 مشاهده و خرید کتاب https://manvaketab.com/book/372639/ 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1