🌷 💠 سعید مربی کیوکوشینگ کاراته بود.در مسابقات استانی رتبه داشت. 💠 یک بار مادرمان به او گفت: سعید چند سال است که کاراته کار می‌کنی و مربی هستی، پس چرا پول جمع نمی‌کنی؟ در جواب گفت: مامان همین که بچه‌ها را از کوچه خیابان جمع کنم و به سمت ورزش بیاورم خیلی ثواب دارد. 💠 بعد از شهادتش شاگردانش به منزل پدرم می‌آمدند و می‌گفتند آقا سعید شهریه ما را جمع می‌کرد و برای بچه‌های بی‌بضاعت لباس می‌خرید. برادرم دو باشگاه ورزشی داشت. شاگردان زیادی هم تحت نظر داشت. 💠 از هجده سالگی در مسابقات کاراته مقام آورده بود و در وصیتنامه‌اش نوشته بود؛ ورزش را برای اسلام انجام دهید. روزی می‌رسد که به ورزشکاران احتیاج پیدا می‌شود. ✅مدتی قبل جوانی با دفتر نشر شهید هادی تماس گرفت و گفت: من شاگرد شهید مسلمی در اراک بودم. او تمام درس های معنوی را از شهید ابراهیم هادی فرا گرفت. کتاب سلام بر ابراهیم را در دست می گرفت و برای ما از روی کتاب می خواند. او ابراهیم را الگوی عملی برای خودش قرار داده بود...