بعد از آنکه دوستان بهشتی ام را دیدم، از آن محوطه خارج شدم. باتعحب برخی دوستان شهیدم را دیدم که در بیابانی تنها گرفتار بودند! آنها منتظر کسی بودند که مشکل شان را حل کند. ✅ یکی از آنها را می شناختم، با یک نگاه متوجه گرفتاری او شدم. او در زمان حیات مرتب دروغ می‌گفت و با دروغ های خود دیگران را به تعبیری سرکار می‌گذاشت! مثلا می‌گفت: خبر دارید فلانی در حال مداحی است؟ بچه ها با خوشحالی به نمازخانه می رفتم و او می‌خندید و می گفت سر کارشان گذاشتم... ✅ حالا منتظر بود تمام آن افرادی که سر کار گذاشته بیایند و او را حلال کنند... 📙برگرفته از کتاب تقاص. حق الناس در تجربه های نزدیک به مرگ. اثر گروه شهید هادی(به زودی) 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63