ناگهان سکته کردم، به چشم خود دیدم فرشته ای از آسمان مانند کبوتری به زمین آمد و پشت گردن مرا با دستش گرفت.
مثل شخصی که لباس از تنش در می آورد روح مرا از بدن بیرون کشید.
چند لحظه کنار جسمم بودم و بعد خودم را در دشت وسیعی پر از گل که مانند آن را ندیده بودم یافتم. در دنیا مراقبت داشتم برای همین آن طرف، قصر بزرگی برایم مهیا شده بود. هر آن چه در تعریف بهشت می دانستم آن جا تماشا کردم.
📗بازگشت. اثر انتشارات شهید ابراهیم هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63